انگارهها
بسم الله الرحمن الرحیم
افراد معمولا برای برقراری یک ارتباط مؤثر، به دیدگاه مخاطب درباره مسائل مختلف، به ترجیحات او در زندگی روزمره و به مسائلی که موجب شادی یا غم مخاطب میشوند، توجه میکنند. کمتر افرادی هستند که پیش از برقراری ارتباط، مخاطب خود را مورد واکاوی قرار ندهند؛ چرا که از تبعات عدم توجه به خصوصیات مخاطب آگاه اند و میدانند که ارتباط در این صورت مخدوش خواهد شد. احتمالا تجربه کرده ایم که وقتی با فردی که دچار لکنت زبان است وارد گفتگو میشویم بسیار توجه داریم که اصلا این عدم توانایی او در تکلم روان را در رفتار و گفتار خود ظاهر نکنیم تا مبادا شخص دچار خجالتزدگی و ناراحتی شود.
عموما افراد سعی میکنند طوری ارتباط برقرار کنند که فرد مقابل یا مخاطبان دچار ناراحتی نشوند و نسبت به فرد گوینده احساس مثبتی پیدا کنند اما برخلاف مدل ارتباطی اکثر افراد، همیشه ارتباط شایسته آن ارتباطی نیست که طرفین از آن احساس ناراحتی نکنند، بلکه مفیدترین ارتباطها آنهایی است که افراد پس از آن به اصلاح رفتار و گفتار خود بپردازند و این مهم لزوما با احساس خوشایند در ارتباط همراه نیست. از ملزومات این نوع ارتباطات مفید، انگارههایی است که افراد از یکدیگر در ذهن دارند و همچنین تصوری از خیر در هر امر روزمره که در ذهنشان نقش بسته است.
هر فردی نسبت به مخاطب خود یا دارای شناخت قبلی است یا اولین مواجهه با او را تجربه میکند. اگر شناخت قبلی وجود داشته باشد، انگارههایی بر اساس رفتارها و سخنان پیشین مخاطب در ذهن فرد مقابل موجود است و اگر تجربه مواجهه قبلی موجود نباشد، لاجرم افراد با توجه به ظواهر و کلیشههای ذهنی خود از تیپهای مشابه فرد مقابل، با او ارتباط را شکل میدهند. عمده سوء تفاهمات در ارتباطات ناشی از انگارهها و کلیشههاست به این معنا که انگارهها و کلیشههای نامتناسب با واقعیت شخصیت مخاطب، موجب میشود فهم طرفینی به درستی شکل نگیرد. به عنوان نمونه میتوان به بسیاری از تفاوتهای ظاهری افراد اشاره نمود. بسیاری اوقات تفاوت های ظاهری از جمله تفاوت در پوشش، تفاوت در گویش، رنگ چهره و ... موجب شکلگیری کلیشهها میشود. مثلا تصوراتی از افراد سیاهپوست در ذهن سفیدپوستان و بالعکس وجود دارد به صورتی که یک سفید پوست به مجرد مواجه شدن با یک سیاهپوست کلیشههایی در ذهنش شکل میگیرد و لذا با او فاصلهگذاری انجام میدهد و این مسئله موجب میشود تکثر فرهنگی در جامعه کمرنگ شود. در جامعه ما در میان بانوان یکی از مواردی که به روشنی به چشم میآید کلیشههای شکل گرفته بر اساس نوع پوشش افراد است. عمدتا دو فرد ناآشنا و با ظاهر و پوشش متفاوت در برخورد اول کلیشههای مرسوم از تیپ دیگری را در ذهن میپرورانند به طوریکه گاهی این کلیشهها مانع از ادامه ارتباط واقعی میشود. این مثالها نقش مخرب کلیشهها و انگارهها را برای ما روشن میکند در عین حال که بدون انگاره و تصور از مخاطب، فرد نمیتوان به یک ارتباط مؤثر دست یابد.
اما تجربه نزدیک به من چیزی غیر از اینهاست. تاکنون در مورد اهمیت تصورات و انگارهها در شکل دادن به یک ارتباط مفید بحث شد همچنین پیرامون موانعی که کلیشهها و انگارههای غیر دقیق در ارتباط به وجود میآورد مثالهایی آورده شد اما وجه دیگر مسئله که تجربه بنده نیز در چارچوب این بعد دیگر قابل فهم است، وجهی است که برای ما روشن میکند انگارهها و تصورات افراد پیرامون موضوعات مختلف و کلیشههای ساخته شده برای آنها میتواند به روشنی در روش زندگی آنها و تصویر آنها از آینده تأثیر بگذارد. وقتی در مدرسه برای دانشآموزان دختر دبیرستانی از هویت ملی سخن میگفتم متوجه شدم کلیشههایی در ذهن دانشآموزان وجود دارد از قبیل اینکه در کشورهای غربی و خصوصا آمریکا نظام آموزشی بسیار کارآمد است، دانش آموزان از اینکه در مدرسه درس میخوانند احساس رضایت میکنند و ... وقتی کمی دقیقتر با دانشآموزان صحبت کردم متوجه شدم هیچگونه داده مشخصی در جهت اثبات مدعایشان ندارند و این گزارهها کلیشههایی است که در ذهنشان شکل گرفتهاست. مشکل عمده زمانی ایجاد میشود که تکرار و تعمیم چنین کلیشههایی که دیگران را درهمه عرصهها بهتر و برتر و کارآمدتر از خود بازنمایی میکنند موجب میشود دانشآموزان با چنین تصوراتی انگیزهشان نسبت به آینده را از دست دهند و با کمبود اعتماد به نفس مواجه شوند و همیشه از ایرانی بودن خود احساس سرخوردگی کنند.
در نهایت برای داشتن یک ارتباط مفید که اصلاح رفتار و گفتار را موجب شود و زندگی فردی و اجتماعی را در جهت آنچه هر فرد و جامعه برای خود مطلوب در نظر گرفته است، بهبود ببخشد، باید به اهمیت انگارهها و کلیشههای ذهنی واقف باشیم و بدانیم که تکرار و تعمیم کلیشهها و انگارههای غیر واقعی موجب تخریب روابط اجتماعی، هویت جمعی و فردی خواهد شد.
- ۹۸/۰۱/۲۳