مطالعات فرهنگ مجازی

این وبلاگ متعلق به کلاس مطالعات فرهنگ مجازی دکتر سعیدرضا عاملی، در مقطع دکتری است.

مطالعات فرهنگ مجازی

این وبلاگ متعلق به کلاس مطالعات فرهنگ مجازی دکتر سعیدرضا عاملی، در مقطع دکتری است.

مرکزیت فرهنگ

شنبه, ۱۸ اسفند ۱۳۹۷، ۱۲:۳۱ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

 

فرهنگ چیست؟

فرهنگ آن چیزی است که ما با آن زندگی می کنیم. در گذشته آن کسانی که تلاش کردند که فرهنگ را تعریف کنند، همواره دچار مشکل شدند. مثلا در قرن 18 در اروپا فرهنگ را به عنوان یک ارزش اجتماعی تعریف می کردند بنابراین جوامع را به جوامع با فرهنگ و جوامع بی فرهنگ تقسیم می کردند. اروپائیان را با فرهنگ و آفریقاییان را بی فرهنگ تلقی می کردند. در نگاه امروز این یک تعبیر کاملا غلطی است چون مثل این است که بگویید یک جامعه ای زندگی می کند و یک جامعه ای زندگی نمی کند. درحالیکه اگر جامعه ای زندگی می کند، فرهنگ هم دارد. بعدها به سمت این رفتند که فرهنگ را به صورت کشکولی از اعتقادات و باورها، روش های زندگی، آداب و رسوم و این نوع مجموعه تلقی کنند اما وقتی به این تعریف هم نگاه می کنید یک جنبه روش زندگی در آن وجود دارد. فرهنگ لزوما شامل همه امور زندگی ما نمی شود. وقتی ما از فرهنگ حرف می زنیم، یک وجه خاصی از روش زندگی را بیان می کنیم که در آن عنصر تمایز وجود دارد. ما از فرهنگ ایرانی و فرهنگ افغانی حرف می زنیم یا فرهنگ ایرانی و فرهنگ عراقی یا فرهنگ اروپایی. بنابراین ما داریم به یک وجه خاصی توجه می کنیم که اینها را از هم متمایز می کند. اگر از جنبه های عمومی فرهنگ خارج بشویم، آن جنبه های خاص است که فرهنگ را می سازد (عاملی, 1397).


 

خصوصیات فرهنگ کدامند؟

یکی از خصوصیات فرهنگ، استمرار است. فرهنگ در یک بستر زمانی ساخته می شود. خصلت دوم فرهنگ تمایز است. باید عناصری در فرهنگ وجود داشته باشد که بتواند این فرهنگ را از فرهنگ دیگر متمایز کند. در تمایز یک سری عوامل خیلی پر رنگ هستند. یکی از آنها دین است. شاید در برخی از جوامع اصلا بشود فرهنگ را با جامعه دینی یکی گرفت. یعنی فرهنگ همانی است که مردم از طریق دین در روزمره زندگی شان انجام می دهند چون دین هم مسیر زندگی است. دین چیزی است که ما با آن زندگی می کنیم. شریعت، قانون چگونه زندگی کردن است بنابراین اگر در جامعه پر رنگ باشد، فرهنگ و دین بر هم منطبق می شوند. غیر از استمرار و تمایز در حوزه فرهنگ بر خاص گرایی هم به عنوان یک عنصر تاکید می شود. خاص گرایی به این معنا است که یک چیزهایی وجود دارند که در پاسخ به اینکه فرهنگ ایران چیست، آنها به ذهن متبادر می شوند. کی از عناصری که بر خاص بودن یک فرهنگ اشاره دارد زبان و اموری است که به زبان مربوط است. زبان یک نظام رمزی است که در یک جامعه وجود دارد که بروز آن در گویش و گفتار و نوشتار است اما در واقع یک تفکر است (عاملی, 1397).

متغیرهای اقتصادی (جایگاه تکنولوژی، نوع مصرف، وضع معیشت و...) ، متغیرهای غالب جهانی (سطح دسترسی به جهان، هنجارهای غالب جهانی و ...)، متغیر دین (ابعاد حقوقی دین، ابعاد ارتباطی دین و ابعاد آیینی دین)، متغیر سیاسی (سطح مشارکت سیاسی، ارزش‌های سیاسی) و عقلانیت و آگاهی (سطح ارتباط با دیگران، سطح آگاهی از جهان و ...) جزو منابع فرهنگ به شمار می‌آیند (عاملی, جزوه درسی درس ارتباطات میانفرهنگی, 1397).

 

مرکزیت فرهنگ

در دوره‌های مختلف زندگی بشر مرکزیت در اختیار یکی از این سه بوده است: سیاست، اقتصاد، فرهنگ. مرکزی بودن یکی از این سه به معنای حضور نداشتن دیگری نبوده است بلکه به این معنا بوده که تأثیر امر مرکزی بیش دو مورد دیگر بوده‌است. در دوره‌ای (مثلا دوران امپراطوری‌ها) سیاست در مرکز قرار داشته‌است؛ یعنی مناسبات دیگر بر مبنای سیاست جهت می‌گرفته‌اند. در دوره دیگر اقتصاد در مرکز قرار داشته و در دوره فعلی به نظر می‌آید فرهنگ در مرکز است. علل مختلفی را می‌توان برای مرکزیت پیدا کردن فرهنگ ذکر کرد در میان آنها می‌توان به قوت‌گرفتن فردگرایی و افزایش دانش فردی اشاره کرد. زمانی که فردگرایی در میان ما پررنگ می‌شود یعنی ما تمایل داریم به همان راهی برویم که خود فکر می‌کنیم درست است و علاقه‌ای به پیروی از توصیه‌های دیگران نداریم، این وضعیت زمانی بغرنج‌تر می‌شود که ما از دانش بالایی نیز برخوردار باشیم. بر اساس تعریفی از فرهنگ که در بالاتر آمد، میتوان گفت پررنگ شدن فردگرایی یعنی پررنگ شدن انتخاب‌های بیشتر برای مسیر زندگی و در نتیجه پررنگ شدن فرهنگ به عنوان مسیر و روش زندگی خاص (عاملی, جزوه درسی درس ارتباطات میانفرهنگی, 1397). از طرف دیگر امروزه مشاهده می‌کنیم که فرهنگ بر بسیاری از مناسبات ما اثرگذاشته است. اگر موسیقی، سینما، سرگرمی و یا توسعه شبکه‌های اجتماعی را از مصادیق فرهنگ بدانیم، متوجه می‌شویم که فرهنگ طبقات اقتصادی و سیاسی را بهم ریخته و مناسبات جدیدی را ایجاد کرده است. دیگر یک موسیقی متعلق به یک طبقه اقتصادی خاص نیست یا شبکه‌های اجتماعی در دسترس بسیاری از مردم جهان از هر طبقه‌ای است و پیوندهای جدیدی را ایجاد کرده‌است که در دوران مرکزیت اقتصاد یا سیاست این پیوندها وجود نداشت.

یکی از مثال‌های تأثیر فرهنگ بر دیگر ابعاد زندگی و مرکزیت یافتن آن، موسیقی عامه‌پسند است. ترانه‌هایی که برای شنیدن انتخاب می‌کنیم، در شکل‌گیری استنباط ما از نفس‌مان نقش دارند و همچنین در رفاه اقتصادی دست‌اندرکاران صنعت موسیقی‌سازی هم تأثیر می‌گذارند. مصرف نوع خاصی از موسیقی در حکم انتخاب روش خاصی از حیات داشتن در جهان است. جوانان مصرف موسیقی را همچون نشانه‌ای به کار می‌برند که از طریق آن راجع به دیگران قضاوت می‌کنند و دیگران نیز آنان را مورد قضاوت قرار می‌دهند. تعلق به یک پاره‌فرهنگ جوانان یعنی نمایان ساختن پسندهای خود در موسیقی و باور به این‌که مصرف آن موسیقی نوعی کنش خلاقیت اجتماعی است. به گفته ریزمن، واقعی یا تخیلی بودن این اجتماع اهمیتی ندارد. مهم این است که آن موسیقی حسی از تعلق به یک اجتماع ایجاد می‌کند. اجتماه مورد نظر در عمل مصرف موسیقی به وجود می‌آید: «وقتی که عضو چنین اجتماعی به موسیقی گوش می‌سپارد، حتی اگر هیچ‌کسی دیگری هم کنار او نباشد، باز هم در چارچوبی از حضور دیگران خیالی به موسیقی گوش می‌دهد و در واقع گوش دادنش غالبا تلاشی است برای برقراری ارتباط با آنان» (استوری, 1386). مشاهده می‌شود که موسیقی عامه‌پسند نوعی از روابط اجتماعی و هویت را در افراد ایجاد کرده است که اقتصاد یا سیاست نتوانسته‌اند این نوع پیوستگی و احساس هویت را ایجاد کنند لذا در این مسئله می‌توان به مرکزیت یافتن فرهنگ پی برد.

 

چرا هنوز سلطه وجود دارد؟

اما در انتها بایستی به این سؤال پاسخ گفت که چرا با وجود مرکزیت یافتن فرهنگ اما همچنان نظام سلطه وجود دارد؟ اگر فرهنگ مرکزیت دارد پس می‌توان گفت که شیوه‌های خاص زندگی نیز بایستی به رسمیت شناخته شود اما مشاهده می‌شود که اینگونه نیست. در پاسخ می‌توان به جهانی‌شدن اشاره نمود. از یک طرف می‌توان مرکزیت فرهنگ و افزایش بسترهایی برای بروز فرهنگ‌های متفاوت را به وضوح مشاهده کرد اما روند دیگری که از سالها پیش شروع شده روند جهانی شدن است. اگرچه روند جهانی شدن با مشاهده‌پذیر شدن فرهنگ‌های مختلف برای افراد دچار خدشه شده‌است اما هنوز بسیاری از سازمان‌های بین‌المللی و کشورهای سلطه‌گر با استفاده از ابزارهای سیاسی و اقتصادی در صدد استاندارسازی فرهنگ‌ و نفوذ فرهنگ برتر به زعم خود در سرتاسر جهان هستند.

آدورنو با طرح مفهوم صنعت فرهنگ به این مسئله اشاره می‌کند که از همان زمانی که اشکال فرهنگی برای اولین بار برای سازندگانشان منفعت مادی جذب کردند، حرکت به سمت صنعت فرهنگ شروع شد. آدورنو انتقادات شدیدی را به صنعت فرهنگ وارد می‌کند. آدورنو ادعا می‌کند که هدف اصلی صنعت فرهنگ باید بیان رنج و تصاد در جامعه باشد و این کاری است که در رسانه‌های توده‌ای که محمل صنعت فرهنگ و با آن یکی هستند، انجام نمی‌شود. تنها ذکر وضع موجود و قواعد و قراردادهای فرهنگی، یعنی کاری که صنعت فرهنگ می‌کند کافی نیست، با این کار زندگی خوب همانی می‌شود که هست و با این تلقی به تثبیت وضع موجود کمک می‌شود.  آدورنو می‌گوید با ترسیم واقعیت موجود به عنوان مطلوب و پذیرفتنی صنعت فرهنگ در واقع اعلام می‌کند که شما باید تسلیم شوید بدون اینکه معلوم باشد به چه؟ به عقیده وی ساخته‌های صنعت فرهنگ، نه راهنمای زندگی موفقی هستند و نه هنر جدید مسئولیت اخلاقی، بلکه نصایحی هستند برای ترغیب مردم به تبعیت از مقررات و بیرون نگذاشتن پا از خط قرمزها، که در پست همه اینها قوی‌ترین منافع پنهان شده‌است (راودراد, 1391). این تحلیل آدورنو را می‌توان تحلیلی دانست که همچنان مشخص می‌کند چطور همچنان سلطه وجود دارد و البته با استفاده از فرهنگی آغشته شده به اقتصاد و سیاست.

 

منابع

استوری, ج. (1386). مطالعات فرهنگی درباره فرهنگ عامه. تهران: نشر آگه.

راودراد, ا. (1391). جامعه شناسی سینما و سینمای ایران. تهران: موسسه انتشارات دانشگاه تهران.

عاملی, د. س. (1397). جزوه درسی درس ارتباطات میانفرهنگی.

عاملی, د. س. (1397, 10 16). فرهنگ در یک بستر زمانی ساخته میشود / فرهنگ از جنس تمدن است.

 

 


  • زینب خرمی شاد

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی